«بیان احساسات» ناجی زندگی دو نفره شما
احساساتتان را بشناسید:
با خودتان در شناخت احساسات اصلی خود رو راست باشید. روانشناسها هیجان را از یک منظر به دو دسته اولیه و ثانویه تقسیم میکنند. یعنی این که مثلا وقتی در هنگام رانندگی ماشینی با سرعت جلوی ما میپیچد اول میترسیم و بعد عصبانی میشویم و با بوق زدن به او اعتراض میکنیم. در واقع هیجان اولیه ما ترس است، اما غالبا این احساس اولیه را نادیده میگیریم و میگوییم خیلی عصبانی شدم. در زندگی زناشویی هم این مساله به وفور اتفاق میافتد. مثلا مرد وقتی به خاطر عقب افتادن اجاره خانه نگران و مضطرب میشود، این پیام را به همسرش منتقل میکند که حال و حوصله حرف زدن با او را ندارد. زن هم از همه جا بیخبر ممکن است از این رفتار شوهرش برداشتهای مختلفی بکند، مثلا ممکن است فکر کند همسرش او را به اندازه کافی دوست ندارد یا اینکه نکند با زن دیگری در ارتباط باشد، یا این که نکند از رفتار دیشب او ناراحت شده است. هر کدام از این برداشتها ممکن است باعث ایجاد احساسات و در نتیجه رفتارهایی شود که پایانی جز جر و بحث و ناراحتی هر دو طرف ندارد. بنابراین شناخت دقیق احساسات، اولین قدم برای بیان آنها است. تا خودتان نفهمید چه حالی دارید، نمیتوانید شریک زندگیتان را از احوالات واقعی خود باخبر کنید.
احساساتتان را بپذیرید:
بعد از شناخت احساسات گام بعدی پذیرفتن آنهاست. با خودتان مهربان باشید و به خودتان اجازه دهید به حکم انسان بودن، احساسات بشری را تجربه کنید. هیجانهای مختلف مانند خجالت، شرم، ترس یا ناامیدی همین احساسات بشری هستند که شما هم مثل هر انسان دیگری حق دارید گاهی آنها را تجربه کنید. باید بدانید که پذیرش بدون قضاوت احساساتتان به شما در مدیریت و ابراز صحیح آنها کمک خواهد کرد. تا وقتی که خودتان با هیجاناتتان کنار نیایید، نمیتوانید توقع داشته باشید که همسرتان پذیرای احساسات شما باشد.
احساساتتان را بیان کنید:
راست و پوست کنده با همسرتان حرف بزنید. زمان مناسبی را انتخاب کنید. به او بگویید که حرفهای مهمی برای گفتن دارید و از او میخواهید که به حرفهایتان با دقت گوش دهد. خیلی از آدمها در جامعه ما از شفاف بودن میترسند، از این که دیگران حتی همسرشان از احساسات اصیل و واقعی آنها باخبر شوند، واهمه دارند و نگران قضاوت طرف مقابل میشوند. اما تجربه نشان داده است که افراد غالبا در مواجهه با احساسات صادقانه همسر خود، واکنش مناسبی نشان میدهند. اگر بهجای داد و بیداد و توهین به همسرتان، به او بگویید که وقتی با دختر خالهاش حسابی گرم میگیرد و خوش و بش میکند، چه قدر احساس نادیده گرفته شدن و جذاب نبودن و تنهایی میکنید، مطمئن باشید واکنشی جز محبت و عذرخواهی و تلاش برای جبران نخواهید دید. آدمها معمولا وقتی با احساسات صادقانه همسرشان روبهرو شوند، با او همدلی میکنند و در صدد کمک به او برمیآیند. در هنگام بیان احساسات خود حواستان باشد که همسرتان را مقصر قلمداد نکرده و او را سرزنش نکنید. از کلماتی با ضمیر «من» استفاده کنید و تلاش کنید تا فقط به توصیف احساسات واقعی خود بپردازید و در صدد شکایت از همسرتان نباشید.
انتظار درک نشدن را هم داشته باشید:
گاهی ممکن است که شما تمام اصول بالا را رعایت کرده باشید، اما باز هم همسرتان نتواند شما را خوب درک کند و واکنشهایی نشان دهد که اصلا باب میل شما نباشد. چنین اتفاقی کاملا طبیعی است، چرا که شما در مقابل فردی قرار گرفتهاید که با دنیای شما فاصلهی زیادی دارد و شاید در اوایل ازدواج، شناخت احساساتتان و نزدیک شدن به دنیای درونی شما برایش دشوار باشد. بنابراین نباید انتظار داشته باشید که با یک بار بیان احساسات، به درستی شما را شناخته و مطابق با شرایط روحی شما عمل کند.
صبور باشید و ادامه بدهید:
رابطه زناشویی از آن چیزهایی است که گذر زمان میتواند آن را شیرینتر و دلانگیزتر کند. این اتفاق به این دلیل رخ میدهد که زن و شوهر در طول زمان شناخت بیشتری نسبت بههم پیدا کرده و صمیمیت بین آنها بیشتر میشود. بنابراین از درمیان گذاشتن احساسات خود با همسرتان خسته و ناامید نشوید. عمیقتر شدن این صمیمیت و ایجاد همدلی نیاز به گذر زمان، صبوری و ممارست دارد. هر قدر بیشتر تلاش کنید تا از راه صحیح، خود واقعیتان را به همسرتان نشان دهید، همدلی او را بیشتر برانگیخته و بههم نزدیکتر خواهید شد. مطمئن باشید روزی فرا خواهد رسید که او شما را از خودتان بهتر خواهد شناخت و برای بهتر شدن حال و احوالتان هر کاری خواهد کرد.
https://www.tebyan.net
سایت روانشناسی سپیده دانایی